انیساانیسا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 30 روز سن داره
مهرسامهرسا، تا این لحظه: 6 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره

مثل عشق

انگشتري كه دختري برا مامانش درست كرد.

از صبح اين دخملي من نشسته و با قيچي گل سري كه كشش فاسد و خراب شده قيچي قيچي ميكنه و مشغول اون بوده! حالا بعد از كمي زيرو رو كردن تكه ها ديدم امده ميگه مامان اينو گره بزن برام! ميگم چيه؟؟؟ ميگه برات انگشتر درست كردم!!!!! ديدم قسمتهايي از چندتا گلسر رو كرده به قسمتي از اون كشي كه قيچي كرده و حالا با يه گره ميخواد تبديلش كنه به انگشتر!!! دختر باهوش و خلاقم دستت درد نكنه براي مامان انگشتر درست كردي عكس انگشتر رو ادامه مطلب ميزارم. ...
19 خرداد 1394

وقتي دختر كوچولو آرايشگر ميشود....

نشسته بودم كه ديدم آنيسا امده و ميخنده و ميگه موهامو كوتاه كردم اول فكر كردم داره بازي ميكنه و جدي نگرفتم.. بعد ديدم نه جدي ميگه و قيچي لوازم ارايشم دستشه !!!!! دويدم و گرفتم از دستش و ديدم بله....... يكمي از جلوي موهاشو زده تو اين لحظه واقعا نميدونستم بايد بخندم يا عصباني باشم....... عكس موهاي قيچي شده در ادامه مطلب...... ...
14 خرداد 1394

كلمات انگليسي كه آنيسا در سن 4 سال و 4 ماهگي بلده

حيوانات: خرگوش....اسب....سگ...گربه....بچه گربه...ماهي...فيل...شير...جوجه...كوسه...زرافه...موش...ببعي..گاو...ستاره دريايي...قورباغه...زنبور...خروس رنگها: سبز...ابي...قرمز...صورتي...سياه...سفيد....نارنجي...زرد ميوهها: سيب...موز...هندوانه...كيوي...ليمو...طالبي...هلو...گيلاس...توت فرنگي...پرتقال اشكال هندسي: دايره...مثلث..مربع توپ...لباس...مداد...كتاب...اب...شير...ماشين...گل..چتر...درخت...گرم...سرد...كشاورز...پست چي...پليس..دكتر...مسواك...صابون...در...بستني اعضاي بدن: بيني....چشم...دست...پا....ارنج...دهان  
14 خرداد 1394

اولين برداشت دختر كوچولوي ما از خدا....

ساعت 1 نصفه شب توي رختخواب هستيم و تصميم داريم بخوابيم هميشه براي آنيسا كتاب ميخونم يا قصه ميگم و بعدش هم سوره حمد و توحيد و ايه الكرسي و حرفهاي ديگه.... اينم قسمتي از حرفهاي ما و برداشت ذهني دختر كوچولوي من  آنيسا: مامان خدا چجوريه؟؟ من:خدا توي قلب ماست مامان جون آنيسا: ولي من فكر ميكنم خدا نوره. ..... و من ياد اين ايه افتادم.....الله نور السموات و العرض*** چند دقيقه بعد..... آنيسا: مامان بيا دعا كنيم خدا بهمون يه دختر بده من:خدا بهمون دختر داده عزيزم .خدا تو رو داده  آنيسا:نه دعا كنيم خدا 2 تا دختر بهمون بده من: خدا هر چي بده خوبه مامان و ما هم ازش تشكر ميكنيم آنيسا:(با قاطعيت) ولي من دلم ميخوا...
14 خرداد 1394

سفر مشهد

شنبه 2/3/94 سوار بر قطار به سمت مشهد رفتيم و تا جمعه مشهد بوديم. با باباجون و مامانجون و خانواده خاله نرگس عكسهاي سفر مشهد در ادامه مطلب... راه آهن مشهد بعد از پياده شدن از قطار بازار 17 شهريور صف نماز حرم مطهر امام رضا(ع) با يه دختر كوچولو دوست شدن و با هم نقاشي كشيدن ورودي صحن باب الجواد مسجد ملاحاشم مسابقه نقاشي بود.انيسا نقاشي كرد و يه كتاب جايزه گرفت داخل حرم روز اخر   ...
14 خرداد 1394

آخرين پنجشنبه و جمعه ارديبهشت

آخرين پنجشنبه و جمعه ارديبهشت هم اينگونه گذشت..... پنج شنبه وسايلمون رو جمع كرديم و رفتيم به سمت محلات..... خيل خوب بود و به آنيسا كلي خوش گذشت.با امير حسين كلي بازي كردن و اتيش سوزوندن عكسهاي محلات رو ميزارم ادامه مطلب... ...
29 ارديبهشت 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مثل عشق می باشد