انيسا جون به مامان جون سفارش يه عروسك داد تا براش از مشهد بياره. مامان جون به آنيسا ميگه آنيسا جون دوست داري برات سوغاتي چي بيارم؟؟ ميگه يه اسباب بازي!!! مامان جون ميگه چه اسباب بازي اي؟؟ اول ميگه هرچي دوست داري!!...بعد ميگه يه عروسك.... فرداي اون روز از خواب بيدار شده و باحالتي ناراحت دستشو گزاشته جلوي چشماش و ميگه : مامان يه خواب بدي ديديم!!!! ميگم چه خوابي ديدي عزيزم؟؟؟ ميگه : خواب ديديم مامانجون از مشهد برگشته برام عروسك نياورده.... فرداش بهم ميگه :مامان به مامان جون زنگ زدي بگو عروسكم لباسش صورتي باشه عروسك آنيسا در ادامه مطلب..... اينم آنيسا خانم با عروسكش بعد از اينكه از كلاس امده و خانمشون صورتشو اي...