انیساانیسا، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره
مهرسامهرسا، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

مثل عشق

روزنگار سال 91

1391/1/7 12:25
نویسنده : آنیسا جون
288 بازدید
اشتراک گذاری

سه شنبه: خونه مامان جون اینا رفتیم و نهار هم موندیم به صرف سبزی پلو با ماهی

(آنیسا خیلی ماهی دوست داره)

عصری هم خونه ی مادر بزرگها

چهارشنبه :خونه عمه و خاله بابا سعید که نهار خونه عمه نگهمون داشتن وعصری خونه دایی بابا سعید که آنیسا با نوه شون پارسا که حدود8 یا 9ماه از آنیسا بزرگتره میخواست بازی کنه اما پارسا در میرفت و گریه میکرد! اما بالاخره کمی باهم بازی کردن.

پنج شنبه:آنیسا تب داشت و عصری رفتیم بخش کودک دکتر و بعد هم خونه عمه اکرم که اونجا هم شام نگهمون داشتن

جمعه:نزدیک ظهر خونه مامان جون و نهار هم اونجا بودیم .عصری رفتیم خونه عموهای مامان

شنبه :از صبح خونه بودیم عصری هم چند جا تماس گرفتیم که بریم اما نبودن .تا خونه دایی بابا هم رفتیم نبودن.شب رفتیم خونه دایی مامان

انیسا کمی بهتر شده و با اینکه هنوز خیلی جاها نرفتیم(به خاطر مریضیش)ولی حدود120 تومن عیدی گرفتهلبخند 

آنیسا با پارسا در حال بازی!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

زینب عشق مامان و بابا
7 فروردین 91 14:31
سلام سلام سال نومبارک
امیدوارم که سالی سرشار از موفقیت داشته باشید


سلام.ممنون.سال نو شما هم مبارک.

مامان رها
10 فروردین 91 8:48
روزنگار با مزه داشتی و همش رفتخ بودی مهمونی و بهت خوش گذشته منم خوشحالم که شادی ایشالله که بهتر شده باشی عزیزم


ممنون .امیدوارم به شما هم خوش گذشته باشه.
مامان تارا و باربد
10 فروردین 91 9:48
امیدوارم همیشه در حال گشت و تفریح و دید و بازدید باشین و بهتون خوش بگذره چه بامزه سوار شده

ممنون خاله جون

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مثل عشق می باشد