آش پشت پا
امروز صبح بابا جون آمد دنبالمون وماروبرد خونشون تا برای دایی رضا و دایی محمدکه رفتندکربلا آش پشت پا بپزیم.
شروع به محیا کردن پختوپز شدیم . همه دست به کار بودند وآنیسا جونی حسابی شیطونی کرد به طوری که شب وقتی که رسیدیم خونه زودی خوابید.
اخیش .... چه خوبه که انیسا زود بخوابه.....
انیسا توی قابلمه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی