آنیسا و مادربزرگ
امروز روز اربعین حسینی به همه تسلیت باد.
امروز بابا سعید ما رو گذاشت خونه بابا جونی و خودش رفت خونه دوستش روزه.
امروز کلی به انیسا خوش گذشت چون یه نفر دیگه به جمع کسانی که قربون صدقه اش میرفتن اضافه شده بود و انیسا هم شادی میکرد و میخندید.
اون یه نفر مادر بزرگ من بود(که ما بهش میگیم مادر جون) که انیسا رو خیلی دوست داره و امروز امده بود خونه باباجونی وکلی انیسا رو شاد کرد.
مادر جون مهربونم ازت ممنونم به خاطر همه ی محبتهات.وجود این بزرگترها باعث شادی و دلگرمی ما کوچکترهاست.الهی خدا سایه ی این بزرگترهارو همیشه روی سر ما نگه داره.آمین.
آنیسا و مادر جون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی