انیساانیسا، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره
مهرسامهرسا، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

مثل عشق

یازده بهمن سال 90

1390/11/12 20:50
نویسنده : آنیسا جون
211 بازدید
اشتراک گذاری

امسال 11 بهمن سه شنبه بود و من و بابا سعید تصمیم گرفتیم  که تولد شما رو پنج شنبه بگیریم به دو دلیل:

1) چون امروز باید واکسن میزدی

2)چون با شب شهادت امام حسن عسگری(ع)مصادف شده بود.

و تصمیم گرفتیم یه جشن تولد کوچولو توی خونه ی خودمون باشه(قبلا میخواستیم یه جشن بزرگ خونه ی بابا جون بگیریم)

وقایع امروز:

صبح که مامان از خواب بیدار شد روی ایینه ی اتاق خواب یه دل نوشته از بابا سعید دید که خیلی خوشحال شد و برای روحیه اش خیلی خوب بود.(به خاطر چند روز قبل و استرسی که داشتم حالم اصلا خوب نبود.چون برای آنیسا یه مشکلی پیش امده بود و شکر خدا برطرف شد)

با بابا جون و مامان جون رفتیم واکسن شما رو زدیم که خیلی دختر خوبی بودی و فقط یه کمی بغض کردی و جیغ و داد به راه نینداختی.(مثل دیروز توی سوناگرافی که خیلی خوب و اروم بودی و دکتر از این اروم بودنت تعجب کرده بود.)قد و وزنت هم کنترل شد . قد74 وزن9.700

عصری با بابا سعید رفتیم و کیک برات انتخاب کردیم و سفارش دادیم.بعد هم رفتیم فروشگاه کوثر خرید برای شب تولدت که به تو خیلی خوش گذشت.

میخواستیم بریم اتلیه و ازت عکس بندازیم که نشد چون دیر شد!

میخواستیم بریم رنگین کمان نشد چون شما شام میخواستی و غر میزدی.

انشاالله در فرصت بعد این کارها رو انجام میدیم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مثل عشق می باشد