انیساانیسا، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره
مهرسامهرسا، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

مثل عشق

یه اتفاق بد

1390/12/22 21:53
نویسنده : آنیسا جون
373 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم یکشنبه صبح برای مامانی یه اتفاق بد افتاد که برات میگم.

مامان بعد از اینکه تو رو خوابوند رفت نهار بذاره حدود ساعت 9 صبح (اون روز تو صبح زود بیدار شده بودی)

و با چاقوکه داشتم کار میکردم یکدفعه نمیدونم چی شد که چاقو در رفت و دستم رو برید (پایین انگشت وسطم)اول فکر کردم که یه زخم کوچولو اما از شدت خونی که میامد و وقتی نگاه کردم دیدم واااااااااااای

انگار انگشتم داره کنده میشه و به هیچ جا وصل نیست!

نمیدونم چه جوری به باباسعید و مامان جون زنگ زدم و اونا هم سریع خودشون رو رسوندن.خدا رو شکر که تو خواب بودی.

همه ی آشپزخونه روی خون بود و وقتی مامان اینا امدن من از حال رفته بودم و جون نداشتم که برم اورژانس!

وقتی هم زنگ زدن به اورژانس اورژانس نیامد! و گفت باید به نزدیکترین درمانگاه برید!

بالاخره رفتیم(منو بردن)و 5 تا بخیه ناقابل به دستم زدن!

الان خونه مامان جون هستیم و من نمیتونم کار کنم و دستم بستس.

الهی زودی خوب بشه و بریم خونه خودمون.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

مامان تارا و باربد
22 اسفند 90 22:32
بلا دوره مراقب خودت باش خانومي
بابای دوقلوها
23 اسفند 90 15:06
بلا به دور. امان از دست این چاقوهای بی ادب، ما هم گاهی این مشکلات رو داریم، ولی خدا رو شکر اورژانسی نمیشیم



ممنون.الهی هیچکی اورژانسی نشه.مخصوصا این شب عیدی

مامان آرینا موفرفری
23 اسفند 90 15:17
خیلی ناراحت شدم مامانی ،خیلی مراقب خودتون باشید الان بهترین؟؟؟؟؟

.....................
بهترم.ممنون از لطف شما.

مامان رها
23 اسفند 90 17:32
وای عزیزم خیلی شوکه شدم جدی گفتی تا ته دلم ریش شد تو رو خدا مواظب خودت باش عزیزم الان بهتری خدا خیر کردا
ایشالله بهتر باشی
بیشتر مواظب باش


ممنون از لطفت.خیلی خدا رحم کرد چون ممکن بود عصب انگشتم قطع بشه.الهی شکر که بدتر از این نشد.
نایسل
23 اسفند 90 21:00
سلام میشه بیای این ادرس واسه دوستم یه ارزوی خوب کنی http://tavalod-mobarak.niniweblog.com/
نایسل
23 اسفند 90 21:00
وای خدا مرگمم چه وحشتناککک
الان خوبی؟


الان خیلی بهترم ولی دلشوره دارم با این دست به همه ی کارهام نرسم


نایسل
23 اسفند 90 21:00
مگه چجوری بریدی فدات شم الهی بمیرم


بدجوری.خدا نکنه دوست مهربونم.ممنونم از لطف و مهربونیات(بوس)

نایسل
24 اسفند 90 0:04
خیلی دلم ریشششش شد
نایسل
24 اسفند 90 0:05
1010
نایسل
24 اسفند 90 0:05
رمزم بود عزیزم بوسس
مامانی درسا
24 اسفند 90 1:20
وای مامانی خدا بهت رحم کرده ها . انشاالله زودی خوب بشی . آنیسا گلمو ببوس

ممنون عزیزم.
مامان محمدرضا
24 اسفند 90 9:50
سلام . مرسی بابت تبریکت عزیزم .
چرا مراقب نبودی؟ ایشالله زود خوب میشه

ممنون عزیزم

زهره مامان آریان جون
25 اسفند 90 0:19
اخی بلا دور باشه خیلی مواظب خودت باش خانومی
مامان حنا
26 اسفند 90 1:56
سلام عزیزم خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟
خوشحالم از خودت خبری دادی و البته هزار برابر از این ناراحت شدم که وقتی اومدم بهتون سر بزنم متوجه شدم انگشتتون اونجوری شده به خدا خیلی ناراحت شدم آخه چاقوتون چقده تیز بوده همچین اتفاقی افتاد خدا بهت رحم کرد که عصب قطع نشده مواظب خودت باش عزیزم الان چطوری ؟؟؟؟؟؟
آنیسا جون خوبه؟؟؟؟؟
سال نوتون هم پیشاپیش مبارک از روی ماه دخمل نازت ببوس

الان بهترم عزیزم .ممنون.انیسا هم خوبه .سال نو شما هم مبارک
مامان آرینا موفرفری
27 اسفند 90 1:58
سلام مامانی حالتون خوبه انگشت دستتون بهتره؟؟؟؟


بهترم ممنون
مامان رها
28 اسفند 90 9:04
عزیزم کجایی بهتری دستت چطوره بیا و مارو از نگرانی در ار قربونت برم بازم مواظب خودت و نی نی نازت باش
مامان زهرا(شهرادشیر کوچولو)
28 اسفند 90 11:13
الهی....
دمه عیدی چقده سر خودمون بلا میاریم
انشا... دیگه همیشه سلامت باشین
با اجازه لینک شدین
دوست ینی حضور ممنون که به شهی من همیشه سر میزنین

ممنون عزیزم




نایسل
29 اسفند 90 14:53
خدایا زمان در گذر است و مخلوقات در تغییر
و سال جدید در شرف حلول و به ناچار 
تغییر تغییر تغییر....
 پس برایت ارزومندم که :
 زندگیت به بهترینها تغییر کند و آرزو دارم روزهایی که پیش رو داری ... 
آغاز آن روزی باشد که آرزو داری!
 .
 عید پیشاپیش مبارک.




فدات بشم عزیزم .عید شما هم مبارک

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مثل عشق می باشد