پنج شنبه عصر مامان جون رفت مشهد. انیسا خیلی بیقراری کرد و دلش میخواست با مامانجون بره مشهد! اولش چمدون مامان جون رو قایم میکرد....پشت یخچال و کنار تخت و ..... بعد هم در اتاق رو قفل میکرد و ......که مامان جون نره بعد هم گریه و زاری که ما هم بریم...... وقتی هم مامان جون رو با باباسعید بردیم راه اهن کلی گریه کرد هر چی ما میگفتیم بلیط نداریم و براش توضیح میدادیم هیچ فایده ای نداشت که نداشت......! برای اینکه ارومتر بشه باباسعید قول داد شب بریم فست فود رامان. و به این ترتیب نی نی دخملی ما کمی اروم شد. شب هم رفتیم و کلی بازی کرد و شاد شد. عکسها رو میزارم ادامه مطلب. ...