روزنگار سال 91
سه شنبه: خونه مامان جون اینا رفتیم و نهار هم موندیم به صرف سبزی پلو با ماهی (آنیسا خیلی ماهی دوست داره) عصری هم خونه ی مادر بزرگها چهارشنبه :خونه عمه و خاله بابا سعید که نهار خونه عمه نگهمون داشتن وعصری خونه دایی بابا سعید که آنیسا با نوه شون پارسا که حدود8 یا 9ماه از آنیسا بزرگتره میخواست بازی کنه اما پارسا در میرفت و گریه میکرد! اما بالاخره کمی باهم بازی کردن. پنج شنبه:آنیسا تب داشت و عصری رفتیم بخش کودک دکتر و بعد هم خونه عمه اکرم که اونجا هم شام نگهمون داشتن جمعه:نزدیک ظهر خونه مامان جون و نهار هم اونجا بودیم .عصری رفتیم خونه عموهای مامان شنبه :از صبح خونه بودیم عصری هم چند جا تماس گرفتیم که بریم اما نبودن .تا خونه دایی بابا ...